روشنـــــــا

برتاب و بتاب

روشنـــــــا

برتاب و بتاب

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۱۰۶ مطلب با موضوع «صداقت» ثبت شده است

هوالحق 

مخاطبان خاص روشنا 

سلام 

جالب است 

‌ ﺍﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ "ﻏﯿﺒﺖ" ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، 

ﺑﺎﻧﮑﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺑﻤﺎﻥ ﺑرداشته ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻭﺭﺍ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﻭﺍﺭﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪ...

ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ. 

ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ؟؟؟

جواب با شما...

 نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده..

"صادقانه زندگی کنید"

 ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم...

منبع :الهی قمشه ای

@bakelasbashim

ریحانه سادات
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

هوالحق 

مخاطبان خاص روشنا 

سلام 

واقعا باید به بعضیا گفت : 

یا چنان نمــــای که هستی

یا چنان باش که می‌نمایی

عطار

ریحانه سادات
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هوالحق 

مخاطبان خاص روشنا 

سلام 


 روزی پادشاهی سالخورده که دو پسرش را در جنگ با دشمن از دست داده بود، تصمیم گرفت برای خود جانشینی انتخاب کند. پادشاه تمام جوانان شهر را جمع کرد و به هر کدام دانه ی گیاهی داد و از آنها خواست، دانه را در یک گلدان بکارند و گیاه رشد کرده را در روز معینی نزد او بیاورند.


نیک یکی از آن جوان ها بود و تصمیم داشت تمام تلاش خود را برای پادشاه شدن بکار گیرد، بنابراین با تمام جدیت تلاش کرد تا دانه را پرورش دهد ولی موفق نشد. به این فکر افتاد که دانه را در آب و هوای دیگری پرورش دهد، به همین دلیل به کوهستان رفت و خاک آنجا را هم آزمایش کرد ولی موفق نشد.


نیک حتی با کشاورزان دهکده های اطراف شهر مشورت کرد ولی همه این کارها بیفایده بود و نتوانست گیاه را پرورش دهد . بالاخره روز موعود فرا رسید. همه جوان ها در قصر پادشاه جمع شده و گیاه کوچک خودشان را در گلدان برای پادشاه آورده بودند. پادشاه به همه گلدان ها نگاه کرد. وقتی نوبت به نیک رسید، پادشاه از او پرسید: « پس گیاه تو کو؟» نیک ماجرا را برای پادشاه تعریف کرد.


در این هنگام پادشاه دست نیک را بالا برد و او را جانشین خود اعلام کرد. همه جوانان اعتراض کردند.

پادشاه روی تخت نشست و گفت:« این جوان درستکارترین جوان شهر است. من قبلاً همه دانه ها را در آب جوشانده بودم، بنابراین هیچ یک از دانه ها نمی بایست رشد می کردند.»


پادشاه ادامه داد: « مردم به پادشاهی نیاز دارند که با آنها صادق باشد، نه پادشاهی که برای رسیدن به قدرت و حفظ آن به هر کار خلافی دست بزند.»


قابل توجه همه کسانی که در جایگاه انتخاب یک مدیر یا مسئول هستند ! صداقت ملاک است .



منبع : @sadeghbashim313

ریحانه سادات
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هو الحق 

مخاطبان خاص روشنا 

سلام 

جای صداقت و راستگویی در زندگی روزمره ما کجاست ؟

۱. راستی نیّت : 

پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:

((من طلب شهادته بصدق بلغه الله منازل الشهادة وان مات علی فراشه)) 

مسلم –حدیث /4907 ابوداوود و حدیث/ 1520

کسی که با صداقت نیّت شهادت را بخواهد خداوند او را به جایگاه های شهیدان می راساند ،اگر چه در رختخوابش بمیرد.

 ۲. راستی در گفتار :

پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) در یکی از دعاها می فرماید:

 (( اللهم انی اسالک لسانا صادقا))

ترمذی حدیث 3407 احمد حدیث 1234 

(پرودگارا من زبانی راست گو از تو می خواهم)


۳. صداقت در کار :

(مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ)  (احزاب/23)

(در میان مومنان مردانی هستند که با خدا راست بودند در پیمانی که با او بسته اند.

 

عمیربن حُمام یکی از یاران پیامبر اکرم بود که در غزوه بدر از پیامبر خدا سوال می کند که اگر من به جنگ با مشرکان بروم و کشته شوم آیا وارد بهشت می شوم؟ رسول الله (ص) جواب می دهد ((بله)) سپس پیامبر خدا خطاب به مسلمانان فرمود(( برخیزید به سوی بهشتی که پهنایش به اندازه آسمان ها و زمین است )) عمیر گفت: به به .پیامبر اکرم به او فرمود (( ای عمیر چه چیزی باعث شد که به به بگویی)) گفت امیدوارم که یکی از اهالی آن باشم

پیامبر فرمود((تو یکی از اهالی آن هستی. )) 

که عمیر خرماهایی که در دست داشت به زمین می اندازد صادقانه به میدان جنگ می رود و شهید می شود.

 (مسلم حدیث طولانی 4892  احمد حدیث  1363)


منبع : @sadeghbashim313

ریحانه سادات
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
هو الحق 

مخاطبان خاص روشنا 
سلام 
اندکی  تأمل ! 

               
ریحانه سادات
۱۴ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم 


مخاطبان خاص روشنا 

سلام 

چند ماه پیش سر کلاس بودیم

استاد پرسید: به نظر شما مشکل مهم جامعه ی ایران چیست؟ 

یکی سریع جواب داد : اقتصاد ... تورم ...  یکی می گفت :سیاست ... رجل سیاسی ... دیگری گفت : امریکا ... دشمنان داخلی و خارجی یکی میگفت :عقل را نادیده گرفتن وعجله در تصمیم گیری... 

 استاد اندکی تامل کرد : 

بیایید کمی ریشه ای تر نگاه کنیم ... چرا در اقتصاد چرا در سیاست و... چه چیزی اقتصاد مارا می سازد ؟ سیاست را چطور ؟ 

نیاز های اساسی یه جامعه برای داشتن اقتصاد سالم ،  سیاست سالم و... و در نهایت عاقبتی متعالی چیست ؟  

امنیت ، آرامش ، آزادی ، استقلال و ...

سوال بعد اینکه چه چیزی قرار است این امنیت و آرامش را برای جامعه فراهم کند ؟ آیا غیر از این است که تک تک افراد جامعه در آن نقش دارند ؟

بله، کنش یا رفتار های اجتماعی افراد در هر جایگاه ونقش های اجتماعی مختلف اعم از خانواده و ... سازنده ی نمای بیرونی فرهنگ جامعه است . اما حالا بگویید این رفتار از کجا منشأ می گیرد ؟ 

یکی گفت : از باور های ما 

استاد : درسته از فکر ما ... افکار ما عقاید و باورهای ما مستقیم و غیر مستقیم بر افعال ما اثرگذار است . اما چرا گاهی مثلا میدانیم دروغ بد است اما دروغ میگوییم ؟ فکر ما درست است اما عمل ما اشتباه ؟ 

حلقه ی گمشده ای بین افکارو اعمال ماست ، آن چیست ؟ 

همه مشغول فکر کردن بودند که استاد خود پاسخ داد : ارزش ها 

اگر فکر ما برایمان تبدیل به ارزش شد ما حتما به آن عمل می کنیم مثلا برای کسی ساده زیستی ارزش دارد مدل و سبک زندگی او ساده است اما برای کسی که تجمل گرایی ارزش باشد تصمیم سازی های او بوی تجمل گرایی خواهد داشت. 

یا برای مثال در حال حاضر ما فقط میدانیم که دروغ بد است اما چون برای ما ارزش نشده و بدی ان را درک نکرده ایم ، خوب بودن صداقت را درنیافته ایم در دو راهی های صداقتِ به ظاهر ضرر دار و دروغ ِبه ظاهر منفعت دار ، دروغ را انتخاب می کنیم .  

بنابراین ارزش ها در تصمیم سازی های ما نقش مهمی دارند و تصمیم های ما در شکل گیری وحیات جامعه نقش دارند. 

 اما دقت کنیم که در آسیب شناسی اچتماعی کنونی جامعه ایران به نظر می رسد عامل نبود یا کمبود صداقت در نهاد های مختلف اجتماعی چون خانواده ، نهاد های سیاسی (سایستمداران جامعه) ، فرهنگی (در زمینه هنر و صدا وسیما وخبرنگاری ، نویسندگی ،سینما و ... ) آموزشی (مدارس و...) فضای مجازی (پخش شایعات و خرافات و حوادث غیرواقع ) و...به وضوح دیده می شود که به فرموده امیر المومنین علی علیه السلام  کذب هلاکت را به دنبال خواهد داشت . روایت را ببینیم :

حضرت می فرمایند: «دع ما یریبک إلی ما لا یریبک فإنّ الکذب ربیّة و إنّ الصّدق طمانینة؛«آنچه مایه هلاکت  تو می شود، رها کن و به آنچه تو را هلاک نمی کند پناه ببر. همانا کذب مایه هلاکت و راستگویی مایه آرامش است.»

در پست های بعد به ابعاد مختلف موضوع صداقت خواهیم پرداخت ان شالله تعالی . 


پیشنهاد مطالعه : کتاب های اخلاقی چون چهل حدیث امام خمینی ره و یا اینجا را مطالعه کنید . 


ریحانه سادات
۱۴ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر