روشنـــــــا

برتاب و بتاب

روشنـــــــا

برتاب و بتاب

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کذب» ثبت شده است

هوالحق 

مخاطبان خاص روشنا 

سلام 

داستانی عبرت 


در کتاب احیای علوم دین غزالی  مجلد سوم، صفحه 288 روایت آموزنده‌ای نقل شده است که مشروح آن در زیر می‌آید:


شخصی از حضرت عیسی (علیه‌السلام) تقاضا کرد که همراه او به سیاحت و سیر در صحرا و بیابان برود. عیسی (علیه‌السلام) پذیرفت و با هم به راه افتادند تا به کنار رودخانه بزرگی رسیدند و در آنجا نشستند و سفره را پهن کرده و مشغول خوردن غذا شدند. آن‌ها سه گرده نان داشتند. دو عدد آن را خوردند و یک عدد از آن باقی ماند. عیسی (علیه‌السلام) به سوی نهر رفت و آب آشامید و سپس بازگشت ولی نان باقی مانده را ندید. از هم‌سفر پرسید این نان باقی مانده را چه کسی برداشت؟ او عرض کرد نمی‌دانم.

پس از این ماجرا، برخاستند و به سیر خود ادامه دادند. عیسی (علیه‌السلام) آهویی را که دو بچه‌اش همراهش بودند در بیابان دید. یکی از آن بچه آهوها را به سوی خود خواند. آن بچه آهو به پیش آمد. عیسی (علیه‌السلام) آن را ذبح کرد و گوشتش را بریان نمود و با رفیق راهش با هم خوردند. سپس عیسی (علیه‌السلام) به همان بچه آهوی ذبح شده فرمود برخیز به اذن خدا. آن بچه آهو زنده شد و به سوی مادرش رفت. عیسی (علیه‌السلام) به همسفرش فرمود؛ تو را به آن کسی که این معجزه را به تو نشان داد سوگند می‌دهم بگو آن نان باقی مانده را چه کسی برداشت؟ او باز به دروغ گفت نمی‌دانم!

عیسی (علیه‌السلام) با او به سیر خود ادامه داد تا به دریاچه‌ای رسیدند. عیسی (علیه‌السلام) دست آن همسفر را گرفت و روی آب حرکت نمود. در این هنگام عیسی(علیه‌السلام) به او فرمود؛ تو را به آن خدایی که این معجزه را نیز به تو نشان داد بگو آن نان را چه کسی برداشت؟ او باز گفت نمی‌دانم!

با هم به سیر خود ادامه دادند تا به بیابانی رسیدند. عیسی (علیه‌السلام) با همسفرش در آنجا نشستند. عیسی (علیه‌السلام) مقداری از خاک زمین را جمع کرد، سپس فرمود به اذن خدا طلا شو. خاک جمع شده طلا! عیسی (علیه‌السلام) آن طلا را سه قسمت کرد و به همسفرش فرمود؛ یک قسمت از این طلا مال من و یک قسمت مال تو و یک قسمت دیگر مال آن کسی که نان باقی مانده را خورد. همسفر بی درنگ گفت؛ آن نان را من خوردم!

عیسی (علیه‌السلام) به او فرمود؛ همه این طلاها مال تو! تو به درد دنیا می‌خوری نه همسفری با من! عیسی (علیه‌السلام) از او جدا شد و رفت. او در بیابان ناگهان دید دو نفر می آیند. تا آن دو نفر به او رسیدند و دیدند صاحب آن همه طلاست، خواستند او را بکشند تا دو نفری صاحب آن همه طلا گردند. او به آن‌ها گفت مرا نکشید، این طلا را سه قسمت می‌کنیم. آن‌ها پذیرفتند.

پس از لحظاتی این سه نفر، یکی از افراد خود را برای خریدن غذا به شهر فرستادند. آن شخصی که به شهر می‌رفت با خود گفت؛ خوب است غذا را مسموم کنم و آن دو نفر بخورند و من تنها صاحب همه آن طلاها گردم! آن دو نفر که کنار طلاها نشسته بودند با هم گفتند؛ خوب است وقتی که غذا را آورد، او را بکشیم و این طلاها را دو نصف کنیم. هر دو این پیشنهاد را پذیرفتند. وقتی که آن شخص به شهر رفت و غذا را آورد، آن دو نفر او را کشتند! سپس با خیال راحت مشغول غذا خوردن شدند و طولی نکشید مسموم شده و به هلاکت رسیدند.

هنگامی که عیسی (علیه‌السلام) از سیاحت خود بازگشت، دید سه نفر کنار طلاها افتاده و مرده‌اند. به اصحابش فرمود؛ این است دنیا، از آن بر حذر باشید که فریبتان ندهد. 

منبع : فراوری: شکوری، بخش دین تبیان.

ریحانه سادات
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هوالحق 

مخاطبان خاص روشنا 

سلام 

واقعا باید به بعضیا گفت : 

یا چنان نمــــای که هستی

یا چنان باش که می‌نمایی

عطار

ریحانه سادات
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 هوالحق 

مخاطبان خاص روشنا 

سلام 

شنیدید میگن دروغگو ، فراموشکار هم هست ! 

حضرت علامه طباطبایی (ره) :


این مطلب تجربه شده که : عمر اعتبار دروغ ، کوتاه است؛ و دروغگو دیری نمی پاید که خودش به آن اعتراف نموده و یا اظهاراتی می کند که از بطلان گفتار و ادّعایش پرده برمی دارد!


منبع : حکمت زلال ، ص ۱۷۷


ریحانه سادات
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم 


مخاطبان خاص روشنا 

سلام 

چند ماه پیش سر کلاس بودیم

استاد پرسید: به نظر شما مشکل مهم جامعه ی ایران چیست؟ 

یکی سریع جواب داد : اقتصاد ... تورم ...  یکی می گفت :سیاست ... رجل سیاسی ... دیگری گفت : امریکا ... دشمنان داخلی و خارجی یکی میگفت :عقل را نادیده گرفتن وعجله در تصمیم گیری... 

 استاد اندکی تامل کرد : 

بیایید کمی ریشه ای تر نگاه کنیم ... چرا در اقتصاد چرا در سیاست و... چه چیزی اقتصاد مارا می سازد ؟ سیاست را چطور ؟ 

نیاز های اساسی یه جامعه برای داشتن اقتصاد سالم ،  سیاست سالم و... و در نهایت عاقبتی متعالی چیست ؟  

امنیت ، آرامش ، آزادی ، استقلال و ...

سوال بعد اینکه چه چیزی قرار است این امنیت و آرامش را برای جامعه فراهم کند ؟ آیا غیر از این است که تک تک افراد جامعه در آن نقش دارند ؟

بله، کنش یا رفتار های اجتماعی افراد در هر جایگاه ونقش های اجتماعی مختلف اعم از خانواده و ... سازنده ی نمای بیرونی فرهنگ جامعه است . اما حالا بگویید این رفتار از کجا منشأ می گیرد ؟ 

یکی گفت : از باور های ما 

استاد : درسته از فکر ما ... افکار ما عقاید و باورهای ما مستقیم و غیر مستقیم بر افعال ما اثرگذار است . اما چرا گاهی مثلا میدانیم دروغ بد است اما دروغ میگوییم ؟ فکر ما درست است اما عمل ما اشتباه ؟ 

حلقه ی گمشده ای بین افکارو اعمال ماست ، آن چیست ؟ 

همه مشغول فکر کردن بودند که استاد خود پاسخ داد : ارزش ها 

اگر فکر ما برایمان تبدیل به ارزش شد ما حتما به آن عمل می کنیم مثلا برای کسی ساده زیستی ارزش دارد مدل و سبک زندگی او ساده است اما برای کسی که تجمل گرایی ارزش باشد تصمیم سازی های او بوی تجمل گرایی خواهد داشت. 

یا برای مثال در حال حاضر ما فقط میدانیم که دروغ بد است اما چون برای ما ارزش نشده و بدی ان را درک نکرده ایم ، خوب بودن صداقت را درنیافته ایم در دو راهی های صداقتِ به ظاهر ضرر دار و دروغ ِبه ظاهر منفعت دار ، دروغ را انتخاب می کنیم .  

بنابراین ارزش ها در تصمیم سازی های ما نقش مهمی دارند و تصمیم های ما در شکل گیری وحیات جامعه نقش دارند. 

 اما دقت کنیم که در آسیب شناسی اچتماعی کنونی جامعه ایران به نظر می رسد عامل نبود یا کمبود صداقت در نهاد های مختلف اجتماعی چون خانواده ، نهاد های سیاسی (سایستمداران جامعه) ، فرهنگی (در زمینه هنر و صدا وسیما وخبرنگاری ، نویسندگی ،سینما و ... ) آموزشی (مدارس و...) فضای مجازی (پخش شایعات و خرافات و حوادث غیرواقع ) و...به وضوح دیده می شود که به فرموده امیر المومنین علی علیه السلام  کذب هلاکت را به دنبال خواهد داشت . روایت را ببینیم :

حضرت می فرمایند: «دع ما یریبک إلی ما لا یریبک فإنّ الکذب ربیّة و إنّ الصّدق طمانینة؛«آنچه مایه هلاکت  تو می شود، رها کن و به آنچه تو را هلاک نمی کند پناه ببر. همانا کذب مایه هلاکت و راستگویی مایه آرامش است.»

در پست های بعد به ابعاد مختلف موضوع صداقت خواهیم پرداخت ان شالله تعالی . 


پیشنهاد مطالعه : کتاب های اخلاقی چون چهل حدیث امام خمینی ره و یا اینجا را مطالعه کنید . 


ریحانه سادات
۱۴ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر